سلام نیازدارم کسی راهنماییم کنه همیشه همه ی ادمای اطرافم حتی مادرم توبزرگترین تصمیماتش ازمن کمک میگیره اما من واس خودم نمیتونم کاری کنم دوستای زیادی دارم اما نمیتونم باکسی همه رازای زندگیمو بگم حس میکنم اینقدر تو خودم ریختم اینقدر داغون شدم، 20سالمه مدتیه باشخصی در ارتباطم ودوسش دارم س سالی میشه حس میکنم از رابطمون خستم ازاون ادم ن ازاین همه تکرار از زندگیمم خستم ازاینک این همه کارتکراری در روز میکنم از زندگی واز اطرافیانم خسته شدم نیاز ب تنوع دارم امانمیدونم چ طوری حتی دوست دارم تمام ادمای زندگیمو عوض کنم تنوع طلب نیستم بعد بیست سال زندگی تکراری خسته شدم هیچ تفریح خاصی جز درس خوندن ندارم انگاردیگ حتی تفریح یا هرسرگرمی یامسافرتی برام بی معناشده ولذت نمیبرم خانوادموخیلی دوس دارم اما ازشون ناراحتم چون اونا باازدواج من باشخصی ک دوسش دارم مخالفن وهرروز اینو باکاراشون نشون میدن واین باعث میشه ازشون دور شم تنهاچون هیچ دلیل محکم ومنطقی ندارن فقط چون خودخواهن خانواده من خانواده اون همشون لج بازن باهم مشکل دارن وماباید تاوانشو بدیم تقریبا فامیلیم متاسفانه
مشکلات زیادی تو رابطم دارم بااون اقادارم فقط بخاطر دعواهای دیگران واینک من ب خانوادم شاید حق بدم وخودمم تو وجودم خشم وناراحتی دارم اماسعی میکنم فراموش کنم
روحم خیلی خستس ارزوهای زیادی دارم اما اشتیاق رسیدنو ازدست دادم